تصاویر زیباسازی نایت اسکین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترانه ی زندگیم (Loyal)
نویسندگان
لینک دوستان
لینک های مفید

یکی با منه همیشه
جا گرفته توی سینه ام
صداشو می شنوم اما
صورتش رو نمی بینم

از سر صبح تا خود شب
واسه من یه دم می خونه
همراه خستگی هامه
هر قدم خونه به خونه

منه من سنگ صبورم
منه من همدم من باش
همیشه لحظه به لحظه
به فکر یکی شدن باش

با تو من ستاره میشم
می پرم از روی ابرا
دست ساحل و می گیرم
می رسم یه روز به دریا

یکی هر لحظه باهامه
منو تنها نمی ذاره
توی خورجین قدیمیش
واسه من ترانه داره

همیشه دستای سبزش
رو سر ترانه هامه
همیشه گرم وصمیمی
حسیه که تو صدامه

منه من مونس من باش
جاده ها دور و درازن
می خوان از غم چشمامون

کوهی از غصه بسازن

بیا ما ستاره باشیم
بپریم از روی ابرا
دست ساحل و بگیریم
برسیم یه روز به دریا

[ دوشنبه 89/6/29 ] [ 3:36 عصر ] [ رضا تنها ]

گریه کن جداییا مارو رها نمیکنن..

آدما انگار برای ما دعا نمیکنن...

گریه کن حالا از هم باید جدا باشیم...

بشینیم منتظر معجزه خدا باشیم...

گریه کن منم دارم مثل تو گریه میکنم...

به خدای آسمونامون گلایه میکنم...

گریه کن واسه شبایی که بدون هم بودیم...

تنهایی،برای سنگینی غصه کم بودیم...

گریه کن،سبک میشی،روزای خوب یادت میاد...

گر چه تو تقویمامون این روزا زیاد...

گریه کن برای قولی که بهش عمل نشد...

واسه مشکلاتی که،بودش و هست و حل نشد...

گریه کن واسه همه،واسه خودت،برای من...

توی بارونی ترین ثانیه حرفاتو بزن...

گریه کن تا آیینه بشه،باز اون چشای روشنت...

واسه موندن لازمه،فدای گریه کردنت.

 


[ یکشنبه 89/6/28 ] [ 5:20 عصر ] [ رضا تنها ]
این مقاله رو بیشتر واسه خودم گذاشتم که بخونم... 
شما هم بخونید  ...   بد نیست.
آیا آن قـدر ولخـرجی کرده اید که به همه مقروض شده اید؟ خوب نگران نباشیـد، شـما تـنها فـردی نیـستید کـه در یک چنین شرایطی قرار گرفته است. زندگی مدرن به گونـه ای است که خواه نا خواه ما را به سمت خرج کردن میکشاند. بـه هر حال اگر می خواهید کلیه ی بدهی هایتان را صـاف کرده و بـه آرامش ذهنـی دسـت پیـدا کنـید، بـاید به صورت ریشـه ای بـا این مشکل برخورد کرده و جلوی ولخرجیـهای بیهوده ی خود را بگیرید.
در این مقاله چند تکنیک به شما آموزش داده می شود که به واسطه ی آنها می توانید مانع از زیاده روی در خرج کردن پولهایتان شوید.
1)متوجه باشید که چه مقدار پول خرج می کنید
افراد بسیاری که به خرج کردن معتاد شده اند، دیگر متوجه نیستند که چه مقدار پول خرج می کنند. ابتدا باید دقت کنید که هر آیتمی که قصد خرید آن را دارید چه قیمتی دارد و برای خرید هر یک از آنها باید چه مبلغی را پرداخت کنید، این امر می تواند به شما کمک کند که حساب پول هایتان را داشته باید و ببینید آیا واقعاً به تمام چیزهایی که می خواهید بخرید، احتیاج دارید یا خیر. به عنوان مثال یک شب که بیرون می روید، ببینید چقدر خرج می کنید. گاهی اوقات افراد آنقدر پول نوشیدنی و غذای دوستان خود را حساب می کنند که اصلاً متوجه نمی شوند جیبشان خالی شده. این افراد زمانیکه به خانه بر می گردند احساس می کنند که باید مقداری از اسکناس هایشان را گم کرده باشند، غافل از اینکه تمام آنها را خرج دوستانشان کرده اند. شاید چیز گرانی هم نخریده باشند و فقط هزینه ی چای، قهوه، و بستنی و ... بچه ها را حساب کرده باشند؛ اگر با دقت بیشتری به این نوع خرج کردن های خود نگاه کنید، می بینید که اصلاً نیازی به خرید هیچ یک از آنها نبوده است.
2) تصمیمات آنی برای خرج کردن نگیرید
اگر شما جزء افرادی هستید که به طور آنی تصمیم می گیرند تا اجناس گرانقیمتی را خریداری کنند، باید بر روی این خصوصیت اخلاقی خود تجدید نظر کنید. اگر چیزی را می بینید که واقعاً خوشتان می آید و می خواهید آن را همان لحظه بخرید، یک لحظه صبر کنید، حداقل یک روز به خودتان وقت بدهید تا بیشتر روی خرید آن فکر کنید، شاید به این نتیجه رسیدید که اصلاً به آن نیازی ندارید. اگر هم به آن احتیاج داشته باشید بر می گردید و آن را تهیه می کنید. با انجام این کار فرصت پیدا می کنید تا اجناس مشابهی که از کیفیت بالاتری برخوردار هستند را نیز پیدا کنید.
3) به مکان هایی که به راحتی می توان پول خرج کرد نروید
اگر ما وقت زیادی را در مکان های خاصی صرف کنیم، خود به خود به سمت پول خرج کردن کشیده می شویم. این نوع پول خرج کردن ها صرفاً احساسی هستند. بنابراین باید سعی کنید تا آنجایی که می توانید اطراف مغازه های مورد علاقه تان پرسه نزنید. به پارک و یا جایی بروید که وسوسه پول خرج کردن به پایین ترین میزان خود برسد.
4) در زمان خرید اهداف خود را معین کنید
پیش از اینکه به قصد خرید خانه را ترک کنید، لیستی از تمام چیزهایی که به آن احتیاج دارید تهیه کنید. این کار بیانگر آن است که شما تنها چیزهایی را می خرید که به آن احتیاج دارید و اجناس را تنها به این خاطر که "خوشم آمد" نمی خرید. هیچ گاه بدون تعیین اهداف خرید، پا به بازارهای خرید نگذارید.
5) مایحتاج خود را اولویت بندی کنید
پیش از اینکه جنسی را بخرید، ببینید ارزش آن چقدر است و تا چه حد به آن احتیاج دارید. اگر این کار را واقع بینانه انجام دهید، آنوقت متوجه می شوید که از هر ?? آیتمی که یادداشت کرده اید، تنها به ? مورد آن نیاز داشتید. اگر برای این کار یک روز به خودتان مهلت بدهید، آنوقت زمانی که برای خرید بیرون می روید، تنها چیزهایی را تهیه می کنید که واقعاً به آن نیاز دارید.
6) از روی عادت پول خرج نکنید
در اکثر موارد بیشتر ولخرجی های روزانه ما تنها از روی عادت شکل می گیرند. در بسیاری از مواقع این مخارج روزانه غیر ضروری به نظر می رسند. به عنوان مثال اگر هر روز صبح در مسیر خود به محل کار یک فنجان قهوه می خرید، چرا این پول را برای خرید یک قهوه ساز پس انداز نمی کنید؟ و یا اگر هر روز ? -? هزار تومان صرف نهار می کنید، به آن معنا نیست که مجبور هستید تا آخر عمر این کار را انجام دهید. از خانه نهار ببرید. کلیه آداب خرج کردن خود را مجدداً ارزیابی کرده و ببینید که آیا انجام آنها ضروری است یا خیر؛
7) برای خود محدودیت های مالی محکم تعیین کنید
اگر واقعاً نمی توانید جلوی ولخرجی های بی مورد خود را بگیرید، بهتر است به صورت هفته ای، میزان محدودی پول به خودتان بدهید. این پول باید نقد باشد، چراکه کنترل و رسیدگی به آن راحت تر است. اگر یاد بگیرید که با ماهی ??? هزارتومان مخارج روزمره خود را بگذارانید، برای پول هایتان ارزش بیشتری قائل می شوید و آداب صرفه جویی را به خوبی یاد می گیرید.
[ پنج شنبه 89/6/18 ] [ 9:2 صبح ] [ رضا تنها ]

یادتان باشد اگر مُردم عزاداری کنید
بر سر و صورت بکوبید و خود آزاری کنید

آبروها برده اید از من در ایام حیا ت
لا أقل حا لا که مردم آبرو داری کنید

من که می دانم در آنجاتان عروسی ها به پاست !
لا أقل در مجلس ختمم کمی زاری کنید

می کنم تقدیمتان متن وصیت نامه را
تا پس از اجراش احساس سبکباری کنید

اول اینکه در شب هفت و چهل هنگام شام
باید از آوردن اولاد خود داری کنید

شام ختم دوستانم هیچ تعریفی نداشت
ران و سینه ی مرغ ما را خوب سوخاری کنید

وای اگر گردو نباشد لای خرماهای من !
فکر خرما و خطیب و مسجد و قاری کنید

ثا نیاً مشکی بپوشید و چهل شب ریش را
تا به زانو هم اگر آمد پرستاری کنید

از وصا ل تیغ و صورت ما معّذب می شویم
فوق فوقش ریش را یک ذرّه ستاری کنید

ثا لثاً حج و نماز و روزه ی سی سا ل را
باید از شیخی برای من خریداری کنید

رابعاً یک عده بازاری طلب کار منند
باید از بازاریان اعلام بیزاری کنید

البته اول بپردازید اقساط مرا
بعد از آن اعلام بیزاری ز بازاری کنید

خامساً از شعرهای من کسی حظّی نبرد
مردم کج ذوق را در فهم آن یاری کنید

یکدگر را از چه رو جر می دهید ای دوستان؟
بر سر نعشم نباید نا بهنجاری کنید

من به کل ّ مردم ایران تعلّق داشتم
پس برایم چا له ای مرغوب حفاری کنید

بوی گند لاشه ام پیچید در گوش فلک
شاعرم برگ چغندر نیستم کاری کنید

شستشوی مرده آن هم پیش چشم دیگران؟
وای اگر با نعش من اینگونه رفتاری کنید

شیخ فضل الله نوری را به دار آویختید
لا أقل از نوری شاعر هواداری کنید

من نمی خواهم خیابانی به نام من کنند
نام ما را روی سنگ قبر حجاری کنید

اعتماد کاملی دارم به زن اما شما
نشنوم با همسرم یک لحظه غمخواری کنید

از فشار قبر می ترسم سپیدی کفن
زرد گردد رنگ آن را کا ش زنگاری کنید

مثل سگ می ترسم از کنکور تشریحی مرگ
ای نکیر و منکر شبکار عیّاری کنید

مرگ در راه است ای دختر پسرهای جوان
قبل هرگونه تماسی صیغه ای جاری کنید

با زبان خونچکان داس ، عزرائیل گفت :
روح را باید برای مرگ پرواری کنید

عرضمان را درز می گیریم با این توصیه
ملت در صحنه استکبارآزاری کنید


[ سه شنبه 89/6/16 ] [ 8:34 صبح ] [ رضا تنها ]
بنده باز هم تکرار می‌کنم، آقای احمدی‌نژاد فردی لجباز، قد و ضد روحانیت است. لجبازی و قدی هم از صفات شیطان است. برخی می‌گویند سخنان احمدی‌نژاد تأثیر پذیرفته از مشایی است، اما بنده مخالف این حرف هستم و معتقدم اصلا چنین نیست بلکه حرف‌هایی که احمدی‌نژاد می‌زند کاملا مال خود اوست و به آن اعتقاد دارد.
آفتاب: حاج سعید حدادیان پس از پایان مراسم مسجد ارک، هنگام خروج از مسجد با پرسش‌های دو جوانمذهبی و حامی دولت مواجه شد. پرسش‌های این دو جوان در مورد موضع‌گیری‌های گذشته این مداح سرشناس بر علیه احمدی‌نژاد بود.

به گزارش شیعه‌آنلاین، حاج سعید حدادیان نیز در پاسخ به برخی از این پرسش‌ها گفت: بنده باز هم تکرار می‌کنم، آقای احمدی‌نژاد فردی لجباز، قد و ضد روحانیت است. لجبازی و قدی هم از صفات شیطان است. برخی می‌گویند سخنان احمدی‌نژاد تأثیر پذیرفته از مشایی است، اما بنده مخالف این حرف هستم و معتقدم اصلا چنین نیست بلکه حرف‌هایی که احمدی‌نژاد می‌زند کاملا مال خود اوست و به آن اعتقاد دارد.

سعید حدادیان که بیش از 25 نفر اطرافش حلقه زده بودند و حرف‌هایش را گوش می‌کردند، در ادامه پس از اینکه با مخالفت شدید این دو جوان مواجه شد، افزود: بنده مانند شما جیره‌خور این دولت نیستم که بخواهم چشم و گوش بسته از آن حمایت کنم. من از همان اول هم به آقای احمدی‌نژاد گفتم هر وقت اشتباه کنی متذکر خواهم شد.


این مداح همچنین گفت: آقای احمدی‌نژاد ابتدا که روی کار آمد وقتی از او پرسیدیم "کدام عالم حامی شماست؟" گفت "آیات مصباح‌یزدی، خوشوقت و مظاهری". اکنون بنده از او سوال می‌کنم "کدام یک از این 3 نفر یا بهتر است بگویم کدام عالم یا مرجع تقلیدی از آقای شما حمایت می‌کند؟!".

حاج سعید حدادیان در ادامه در پاسخ به پرسش یکی از این دو جوان که گفت "آیا قبول ندارید که دولت آقای احمدی‌نژاد" حزب‌اللهی‌ترین دولت از اول انقلاب اسلامی تاکنون بوده"، گفت: آقای احمدی‌نژاد دیگر جزو حزب‌اللهی‌ها نیست. نه بنده و نه حاج منصور [ارضی] و دیگران دیگر آقای احمدی‌نژاد را قبول نداریم. ما و دیگر حزب‌اللهی‌ها نمی‌توانیم به خاطر آقای احمدی‌نژاد مقابل مراجع تقلید عظام و ائمه جماعت‌ها و غیره بایستیم.
 
قضاوت موضوع با شما                 

[ پنج شنبه 89/6/4 ] [ 11:30 صبح ] [ رضا تنها ]

داستان ایرانی ها در بهشت و جهنم

 

میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه؟

 ما یک عده ایرونی توی بهشت داریم که فکر میکنن اومدن خونه باباشون!

 به جای ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان!

 بجای پابرهنه راه رفتن کفش نایک و آدیداس درخواست میکنن.

هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن،

میگن بدون "بنز" یا "ب ام و" یا "تویوتا لکسوز" جائی نمیرن!

اون بوق و کرنای من هم گم شده...

یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد!

   آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم...

 امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و پسته

و هسته هندونه و پوست خربزه است!

 من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن

و حلقه های تقدس بالای سرشون رو به بقیه میفروشن.

چند تاشون کوپن جعلی بهشت درست کردن

 و به ساکنین بخت برگشته جهنم میفروشن.

چندتاشون دلالی باز کردن و معاملات املاک شمال بهشت میکنن.

یک سری شون حوری های بهشت را با تهدید آوردن خونه شون

 و اونارو "سرکار" گذاشتن و شیتیلی میگیرن.

بقیه حوری ها هم مرتب میگن ما رو از لیست جیره ایرانیها بردار

که پدرمونو درآوردن، اونقدر به ما برنج دادن که چاق شدیم و از ریخت افتادیم.
اتحادیه غلمان ها امضاء جمع کرده که اعضا نمیخوان به دیدن زنان ایرانی برن

چون اونقدر آرایش کردن و اسپری مو و ماسک و موس و . . .

به سرشون زدن که هاله تقدسشون اتصالی کرده و فیوزش سوخته

در ضمن خانمهای ایرونی از غلمانها مهریه و نفقه میخوان.

بعضی از اونها هم رفتن تو کار آرایش بقیه و کاسبی راه انداختن:

موهاشون رو هزار و یک رنگ میکنن،

تتو میکنن، ناخن میکارن و از این جور قرتی بازیها
هفته پیش هم چند میلیون نفر تو چلوکبابی ایرانیها مسموم شدن

و دوباره مردن. چند پزشک ایرونی هم بند کردن به حوری ها که


[ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 12:49 عصر ] [ رضا تنها ]

ادامه داستان ایرانی ها در بهشت و جهنم

الا و بلا بیایید دماغاتونو عمل کنیم، 

گونه بکاریم، ساکشن کنیم و از این کلک ها . . .
 
خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیها هم مثل بقیه،

 آفریده های من هستند و بهشت به همه انسان ها تعلق داره.

 اینها هم که گفتی، خیلی بد نیست!

 برو یک زنگی به شیطون بزن تا بفهمی دردسر واقعی یعنی چی!!!
 
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان...دو سه بار میره روی پیغام گیر

 تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بخش ایرانیان بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا مثل اینکه خیلی سرت شلوغه؟
شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه...

 این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! میخوام خودمو بازنشست کنم.

شب و روز برام نگذاشتن! تا صورتم رو میکنم این طرف،

اون طرف یه آتیشی به پا میکنن!
تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!...

حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!!
جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن

که جاش کولر گازی نصب کنن...
یک عده شون بازار سیاه مواد سوختی بخصوص بنزین راه انداختن.
چند تا پزشک ایرونی در جهنم بیمارستان سوانح سوختگی باز کردن

و براش تبلیغ میکنن و این شدیدا ممنوعه.
چندتاشون دفتر ویزای مهاجرت به بهشت باز کردن و ارواح مردمو خر میکنن.

بلیت جعلی یکطرفه بهشت هم میفروشن.
یک سری شون وکیل شدن و تبلیغ میکنن که میتونن پیش نکیر و منکر

برای جهنمی ها تقاضای تجدید نظر بدن.
چند تاشون که روی زمین مهندس بودن میگن پل صراط ایراد فنی داشته

که اونا افتادن تو جهنم. دارن امضا جمع میکنن که پل باید پهن تر بشه.

چند هزار تاشون هم هر روز زنگ میزنن به118 جهنم

و تلفن و آدرس سفارتهای کانادا و آمریکا رو میپرسن چون میخوان مهاجرت کنن.
هر روز هزاران ایرونی زنگ میزنن به اطلاعات و تلفن آتش نشانی و اورژانس جهنم رو میخوان.
الان مراجعه داشتم میگفت ما کاغذ نسوز میخواهیم که روزنامه اپوزیسیون بیرون بدیم.
ببخش! من برم، بعدا صحبت میکنیم...

چند تا ایرونی دارن کوپون جعلی کولر گازی و یخچال میفروشن... برم یه چماقی بچرخونم.


[ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 12:41 عصر ] [ رضا تنها ]
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.
تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.
حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.
در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.
از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.!
در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است.
اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم
مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد.
البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!
اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است.
قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند.

[ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 12:11 عصر ] [ رضا تنها ]
درباره وبلاگ

امکانات وب

کد موسیقی برای وبلاگ