تصاویر زیباسازی نایت اسکین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترانه ی زندگیم (Loyal)
نویسندگان
لینک دوستان
لینک های مفید

و من مردی تنها در گوش? اتاقم

به دور دست های آسمان خیره شده ام،

فاصله ای طولانی تا غروب خورشید مانده است

اما ماه در پیشانی آسمان آغاز گشته و من می دانم که ،

 ماه بالای سر تنهاییست

اما دلم جز با تو دست از دامان تنهایی بر نمی دارد

و من تنهایم ، تا تو

تا مرز پر تران? تو ، بی ستاره ام

تا تو آغازگر راه پر پیچ و خم عاشقی باشی

تا من همراه جاوید قلبم را بیابم

تا من از تو سیراب شوم...

اما از این همه عشق که باز می گردم

باز در گوش? تنهاییم تنهایم.

به آسمان که می نگرم خود را در آستان? پر درد تنهایی و عشق پیدا می کنم

بی تو و بی تران? تو


[ جمعه 89/3/7 ] [ 11:56 صبح ] [ رضا تنها ]

یکی با منه همیشه
جا گرفته توی سینه ام
صداشو می شنوم اما
صورتش رو نمی بینم

از سر صبح تا خود شب
واسه من یه دم می خونه
همراه خستگی هامه
هر قدم خونه به خونه

منه من سنگ صبورم
منه من همدم من باش
همیشه لحظه به لحظه
به فکر یکی شدن باش

با تو من ستاره میشم
می پرم از روی ابرا
دست ساحل و می گیرم
می رسم یه روز به دریا

یکی هر لحظه باهامه
منو تنها نمی ذاره
توی خورجین قدیمیش
واسه من ترانه داره

همیشه دستای سبزش
رو سر ترانه هامه
همیشه گرم وصمیمی
حسیه که تو صدامه

منه من مونس من باش
جاده ها دور و درازن
می خوان از غم چشمامون

کوهی از غصه بسازن

بیا ما ستاره باشیم
بپریم از روی ابرا
دست ساحل و بگیریم
برسیم یه روز به دریا


[ جمعه 89/3/7 ] [ 11:54 صبح ] [ رضا تنها ]

گریه کن جداییا مارو رها نمیکنن..

آدما انگار برای ما دعا نمیکنن...

گریه کن حالا از هم باید جدا باشیم...

بشینیم منتظر معجزه خدا باشیم...

گریه کن منم دارم مثل تو گریه میکنم...

به خدای آسمونامون گلایه میکنم...

گریه کن واسه شبایی که بدون هم بودیم...

تنهایی،برای سنگینی غصه کم بودیم...

گریه کن،سبک میشی،روزای خوب یادت میاد...

گر چه تو تقویمامون این روزا زیاد...

گریه کن برای قولی که بهش عمل نشد...

واسه مشکلاتی که،بودش و هست و حل نشد...

گریه کن واسه همه،واسه خودت،برای من...

توی بارونی ترین ثانیه حرفاتو بزن...

گریه کن تا آیینه بشه،باز اون چشای روشنت...

واسه موندن لازمه،فدای گریه کردنت.


[ جمعه 89/3/7 ] [ 11:50 صبح ] [ رضا تنها ]

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده...

 اونقدر دورم از تـو که دنیا فـراموشم شده ...

دنیـای ایـن روزای مـن درگـیــر تنهایـم شـده ...

 تنهـا مـدارا میکنیم دنیـا عجـب جـایی شــده ...

در حسـرت فـردای تـو تقـویممـو پر میکنـم ...

هـر روز ایـن تنهـایـو فــردا تـصور میکنم ...

 هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریک نیست ...

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست ...


[ یکشنبه 89/1/29 ] [ 11:11 صبح ] [ رضا تنها ]

پشت سر هر معشوق ، خدا ایستاده است

پشت سر هر آنچه که دوستش می داری

و تو برای این که معشوقت را از دست ندهی

بهتر است بالاتر را نگاه نکنی

زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد

و او آنقدر بزرگ است

که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند



پشت سر هر معشوق ، خدا ایستاده است

اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی

اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح

خدا چندان کاری به کارَت ندارد

اجازه می دهد که عاشقی کنی

تماشایت می کند و می گذارد که شادمان باشی . . .

اما هر چه که در عشق ثابت قدم تر شوی


خدا با تو سختگیرتر می شود

هر قدر که در عاشقی عمیق تر شوی و پاکبازتر

و هر اندازه که عشقت ناب تر شود و زیباتر

بیشتر باید از خدا بترسی

زیرا خدا از عشق های پاک و عمیق و ناب و زیبا نمی گذرد

مگر آنکه آن را به نام خودش تمام کند


پشت سر هرمعشوقی ، خدا ایستاده است

و هر گامی که تو در عشق برمی داری

خدا هم گامی در غیرت برمی دارد

تو عاشق تر می شوی و خدا غیورتر

و آنگاه که گمان می کنی معشوق چه دست یافتنی است

و وصل چه ممکن و عشق چه آسان



خدا وارد کار می شود و خیالت را درهم می ریزد

و معشوقت را درهم می کوبد

معشوقت ، هر کس که باشد

و هر جا که باشد و هر قدر که باشد

خدا هرگز نمی گذارد میان تو و او ، چیزی فاصله بیندازد

معشوقت می شکند و تو ناامید می شوی

و نمی دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق است

ناامیدی ازاینجا و آنجا

ناامیدی از این کس و آن کس

ناامیدی از این چیز و آن چیز


تو ناامید می شوی و گمان می کنی

که عشق بیهوده ترین کارهاست

و برآنی که شکست خورده ای

و خیال می کنی که آن همه شور و آن همه ذوق

و آن همه عشق را تلف کرده ای

اما خوب که نگاه کنی

می بینی حتی قطره ای از عشقت

حتی قطره ای هم هدر نرفته است

خدا همه را جمع کرده و همه را برای خویش برداشته

و به حساب خود گذاشته است


خدا به تو می گوید:

مگر نمی دانستی


که پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است؟

تو برای من بود که این همه راه آمده ای

و برای من بود که این همه رنج برده ای

و برای من بود که اینهمه عشق ورزیده ای

پس به پاس این ؛

قلبت را و روحت را و دنیایت را وسعت می بخشم

و از بی نیازی نصیبی به تو می دهم.

و این ثروتی است که هیچ کس ندارد


تا به تو ارزانی اش کند


فردا اما تو باز عاشق می شوی

تا عمیق تر شوی و وسیع تر و بزرگ تر و ناامیدتر

تا بی نیازتر شوی و به او نزدیکتر


راستی :

اما چه زیباست


و چه باشکوه و چه شورانگیز

که پشت سر هر معشوقی خدا ایستاده است


[ یکشنبه 89/1/29 ] [ 8:53 صبح ] [ رضا تنها ]
 

باید از محشر گذشت

این لجنزاری که من دیدم سزای صخره هاست

گوهر روشندل از کان جهانی دیگر است

عذر می خواهم پری

عذر می خواهم پری من نمی گنجم درآن

چشمان تنگ

با دل من آسمانها نیز تنگی می کنند

روی جنگلها نمی آیم فرود

شاخه گل بی بو مباش

آب دریاها کفاف تشنه ی این درد نیست

جوی باریک عزیزم راه خود گیر و برو

یک شب مهتابی از این تنگنا برفراز کوهها

 پرمی زنم

می گذارم می روم ناله ی خود می برم درد سر کم

میکنم

چشمهایی خیره می پاید مرا

غرش تمساح می آید به گوش

کبر فرعونی و سحر سامریست

دست موسی و محمد با من است

می روی؟؟؟؟

می روی وعده ی آنجا که با هم روزو شب را آشتی

است؟

صبح چندان دور نیست


[ پنج شنبه 89/1/19 ] [ 10:25 صبح ] [ رضا تنها ]
درباره وبلاگ

امکانات وب

کد موسیقی برای وبلاگ