ترانه ی زندگیم (Loyal) | ||
من ازهیچکس گله ای ندارم، از هیچ کس توقعی ندارم، اگر کسی جانم را از من بگیرد، قلبم را از حلقومم بیرون آورد و دور بریزد تمام عمر آزارم دهد، آتشم بزند، هر کاری کند، صبر میکنم از او ناراضی نخواهم بود او را بد نخواهم دانست به او بد نخواهم گفت. می دانم که انسانها، دل ها، اندیشه ها، و زندگی ها همه بازیچه های دست تقدیرند. دکترشریعتی [ شنبه 90/6/12 ] [ 8:58 صبح ] [ رضا تنها ]
بدبینی و منفی نگری و سوء ظن یکی از رذایل اخلاقی و صفات روانی بد می باشد و با اثر بدی که روی خود شخص و اطرافیانش می گذارد، نه تنها از نظر اسلام گناه محسوب می شود؛ بلکه زندگی را در کام انسان تلخ و غیر قابل تحمل می کند. ما در تعامل متقابل با دیگران هستیم؛ اگر خوب درباره آن ها فکر کنیم، آن ها نیز با ما خوب خواهند بود و اگر بد درباره آن ها گمان کنیم، آن ها نیز با ما بد خواهند بود. [ شنبه 90/6/12 ] [ 8:42 صبح ] [ رضا تنها ]
وقتی یادم میاد خیلی ها بودن که پارسال آخرین ماه رمضونشون رو تجربه کردن، دلم میگیره... آخه شاید این بار نوبت من باشه که آخرین مهمونی ماه رمضون رو تجربه کنم... *** خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم... *** همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم... چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه... [ دوشنبه 90/6/7 ] [ 1:16 عصر ] [ رضا تنها ]
یادش بخیر ..... ! بعد از اون بارون و تگرگ چه لحظه ی فراموش نشدنی بود .... ! حالا دیگه فراموش نکردنت مرحمی رو زخمم نمیذاره .... ! دیگه گریه هاتم دردی رو دوا نمیکنه ؛ این عکسم گذاشتم تا یاد روزهای عهد بستنمون رو واست زنده کنه ... خداحافظ
[ پنج شنبه 90/5/20 ] [ 11:45 صبح ] [ رضا تنها ]
پایان راه کاملاً پیداست........! می دهم قابش کنند......... کنایه هایت را به رسم یادگاری............ و به همان دیوار میاویزمش......................! جای همان دستخط تماشائی...........................! [ پنج شنبه 90/5/20 ] [ 11:37 صبح ] [ رضا تنها ]
[ پنج شنبه 90/5/20 ] [ 11:32 صبح ] [ رضا تنها ]
فیلم های جاسوسی مثل جیمز باند کشف حقیقت پشت یک راز را بسیار جالب و حتی دارای جازبه جنسی نشان می دهند. آنها از این گوشه به آن گوشه می خزند، به مکالمات گوش می کنند، کامپیوترها را هک می کنند و همه اینکارها را در کمال ملایمت و زیبایی انجام می دهند. در روابط عاشقانه زندگی واقعی، جاسوسی کردن به هیچ وجه ملایم، مودبانه و زیبا نیست. اگر شما هم در وضعیتی هستید که نمی توانید به طرف مقابلتان اعتماد کنید و به همین خاطر جاسوسی او را می کنید تا بفهمید واقعاً اوضاع از چه قرار است، مطمئناً احساساتی نظیر ملایمت را نخواهید داشت. با اینکه ممکن است بتوانید با جاسوسی کردن از طریق باز کردن ایمیل های خصوصی طرفتان، چک کردن گوشی همراه او، یا حتی دنبال کردنش حقایق را کشف کنید، اما هیچکدام از این روش ها به شما برای اعتماد کردن دوباره و ایجاد صمیمیت کمکی نمی کند. برخی افراد تا زمانی که حس جاسوسی به آنها دست ندهد، فکر نمی کنند که در یک رابطه عاشقانه گرفتار شده اند. احتمالاً برای چک کردن مداوم او دلایل منطقی کافی برای خود دارید. یا شاید هم قبلاً دروغ هایش را کشف کرده باشید. همچنین ممکن است قبلاً روابط بسیار دردناکی را تجربه کرده باشید که شما را به زمین و زمان شکاک کرده باشد. هرچقدر هم که طرفتان صادق به نظر برسد، نمی توانید بدون چک کردن وی، حرف های او را باور کنید. هرکدام از این داستان ها ممکن است در زندگی شما اتفاق افتاده باشد. قابل درک است که برای آنچه می شنوید دنبال نوعی سند و مدرک باشید. اما هیچکدام از این دلایل به ظاهر خوب و منطقی، برای جاسوسی کردن صحیح نیستند. اگر قصدتان لذت بردن از یک رابطه نزدیک و صمیمانه و سرشار از اعتماد است، جاسوسی شما دقیقاً کاری است که مسیر رابطه تان را به بیراهه می برد. جاسوسی نه فقط اعتماد طرف مقابلتان به شما رااز بین می برد، بلکه اعتماد شما نسبت به او را نیز متلاشی می کند. و در آخر ممکن است کشف کنید که همه شک و تردیدهایتان درست بوده اما دیگر قادر نخواهید بود آن رابطه نزدیکی که قبلاً با طرفتان داشتید را برگردانید. برای اطلاع از راه حل درمان در زیر بر روی ادامه مطلب کلیک کن [ چهارشنبه 90/5/19 ] [ 3:34 عصر ] [ رضا تنها ]
خدایامرا ببخش بخاطر تمام درهایی که کوبیدم و خانه تو نبود [ یکشنبه 90/5/16 ] [ 9:25 صبح ] [ رضا تنها ]
در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن کی؟ در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت. گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت. سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟! به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه. زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون. سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان 32 [ چهارشنبه 90/5/12 ] [ 5:44 عصر ] [ رضا تنها ]
اگه بهم خیانت کنی، خیالم نیست............ می ترسم برای اینکه به یکی دیگه خیانت کرده باشی، عاشق من شده باشی.............
[ سه شنبه 90/5/11 ] [ 8:34 صبح ] [ رضا تنها ]
|
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |