ترانه ی زندگیم (Loyal) | ||
دو قطره آب که به هم نزدیک شوند ، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم ، فهم دیگران برایمان مشکل تر و در نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ به مراتب سر سخت تر و در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصممتر است سنگ ، پشت اولین مانع جدی می ایستد اما آب راه خود را به سمت دریا می یابد در زندگی معنای واقعی سرسختی ، استواری و مصمم بودن را در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد گاهی لازم است کوتاه بیایی گاهی نمیتوان بخشید و گذشت اما می توان چشمان را بست و عبور کرد گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی ولی با آگاهی و شناخت و آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت [ شنبه 90/7/2 ] [ 9:38 صبح ] [ رضا تنها ]
لطفت همیشه شامل حالمه / اصــلا تـــو خیلی فـرق داری با هــمـه اجــازه دادی ، به تـــو دل ببنـدم / تا فهـمـیـدی ، به تــو عـلاقـمـنـدم خودت دلیل این عـلاقـه بــودی / چــه بـد بـودن ، روزایی کــه نبودی نه آبـرو داشـتم ، نه عـشـق و میلی / تــو خیــلی با محـبتی ، تـو خیـلـی بـــاز اومـدم آبـرو داری کنی / بـرای دردم ، تــو یـه کاری کنـی بـهـت بـگم : از همه دل بـریـدمُ / تـمـوم مـردونگیاتُ دیدمُ بـاز اومـدم تـا کـه بگم: دارُ ندارم ، صبر و قرارم ... گـــره افــتــاده بـــه کـارم... سلام آقــا... / سلام خــدای احـسـاس ... درمون درد من ، حضـرت عــبـاس ... صد دفعه گـفـتمُ ، دوباره میـگـم : آقای مـن ، آقــای خــوب دنـیــاس... اون هــنـوزم فـکر یــه قـطره آبــه / بــه فکر اون بچــه ایه کـه خـوابـه به فـکر اونـیـه کـه از تـشـنـگـی / لـباش تــرک خـورده ، حالـش خـرابـه عـمـوی بـچــه هــا...نجــاتـم بــده.../ یــه قـدری مـهـربـونـی ، یــادم بــده... سایــه تو از روی سـرم بـر نـدار... / صـدات کـه میـزنم ، جــوابـم بـــده... خــدای احـســاس نجــاتـم بـــده ... / حضــرت عــبـاس جــوابـم بـــده... خــدای احـسـاس... خـدای احـساس ... / حضرت عـباس...حضـرت عـبـاس... [ چهارشنبه 90/6/23 ] [ 11:5 صبح ] [ رضا تنها ]
|
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |