ترانه ی زندگیم (Loyal) | ||
حرف دل واسه لویالم : ای کاش ما هم قبل اینکه از ماجرا خبردار نشدیم زود تصمیم نگیریم . عصبانیت در جای خودش خیلی میتونه موثر باشه اما زود قضاوت کردنی که بعدش همراه با عصبانیت باشه فاجعه آفرینه . به امید اینکه من و تو تو کارامون زود قضاوت نکینیم. نشسته بودم رو نیمکتِ پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند . ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت میپژمرد. طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغها. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد. برنگشتم به رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم میآمد. صدا پاشنهی چکمههاش را میشنیدم. میدوید صِدام میکرد. [ دوشنبه 90/2/12 ] [ 11:34 صبح ] [ رضا تنها ]
|
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |