میخواهمت عشق من
به این باور رسیده ام که بی تو زندگی نمیشود
نمیتوانم ، بی تو این دنیا را نمیخواهم
تویی همه کسم ، همه ی قلبم در تو خلاصه میشود
بی تو روزم شب نمیشود
به این باور رسیده ام ، کسی جز تو لایق من نیست
کسی جز تو محرم دلم نیست
تویی از نفس بالاتر ، تو عشقمی و جانمی و همه وجودم
بی تو اینجا سوت و کورم
و من از قلب تو به اوج عشق رسیدم
من از تو به همه جا رسیدم ، چه سختی هایی میکشم تا به تو برسم ...
وقتی تو را دارم از این زندگی هیچ نمیخواهم دیگر ، تو را میخواستم ، که دارمت
برای همیشه میخواهمت و من میخوانمت
همچو نماز عشق ، به سوی تویی که قبله راز و نیازهای منی...
از تمام زندگی تو را دارم
من این اراده را دارم که فریاد بزنم و همه دنیا را از خواب بیدار کنم
و بگویم عشقم را خیلی دوست دارم...
به این باور رسیده ام که تو اولین و آخرین همسفر زندگی ام هستی
که با تو تا هر جا بخواهی می آیم ، من با تو هم قسم شده ام تا وقتی زنده ام با تو میمانم
چشمهایم را بر روی همه میبندم
و تنها کسی را میبینم که نگاهش خیره به چشمان من است
تو را حس میکنم ، می آیم به سویت ، تو را در ...
آنقدر میگویم دوستت دارم تا ...
آنقدر ...
تا من تو شوم و تو همانی که عاشقش هستم ....
مرا ببخش اگر نتوانستم احساسم را زیباتر از این برایت ابراز کنم
دوستت دارم لویال من