|
ترانه ی زندگیم (Loyal) 
| ||
|
نویسندگان
آخرین مطالب
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
لینک های مفید |
یه اتاق بود گرم گرم ???روشن روشن….تو بودیو من .کف اتاق سنگ بود سنگ سفید.تو منو بغل کردی که نترسم که سردم نشه تا نلرزم.بهت گفتم چشاتو میبندی؟گفتی اره و چشاتو بستی بهت گفتم برام قصه میگی؟گفتی اره و شروع کردی به قصه گفتن.میدونی؟میخوام رگمو بزنم یه حرکت سریع یه ضربه ی عمیق بلدی که؟ولی تو که نمیدونی میخوام رگمو بزنم!تو چشاتو بستی…دستمو میذارم رو زانوم مسیر حرکتش قشنگه…کاش چشاتو باز میکردیو میدیدی ..تو داری قصه میگی.میبینی یخ کردم محکم بغلم میکنی تا گرم بشم.میبینی نا منظم نفس میکشم تو دلت میگی اخی دوباره نفسش گرفت.میبینی دیگه نفس نمیکشم چشاتو باز میکنی میبینی من مردم.دیگه گریه نکن اخه دیگه من نیستم که چشاتو بوس کنمو بگم عزیزم دوست دارم.گریه نکن…..!!!!!!!!!!!!!! [ یکشنبه 89/5/17 ] [ 8:26 صبح ] [ رضا تنها ]
|
درباره وبلاگ 
آرشیو مطالب
امکانات وب |
| [ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] | ||
