ترانه ی زندگیم (Loyal) | ||
یکی با منه همیشه از سر صبح تا خود شب منه من سنگ صبورم با تو من ستاره میشم یکی هر لحظه باهامه همیشه دستای سبزش منه من مونس من باش بپریم از روی ابرا دست ساحل و بگیریم برسیم یه روز به دریا [ دوشنبه 89/6/29 ] [ 3:36 عصر ] [ رضا تنها ]
گریه کن جداییا مارو رها نمیکنن.. آدما انگار برای ما دعا نمیکنن... گریه کن حالا از هم باید جدا باشیم... بشینیم منتظر معجزه خدا باشیم... گریه کن منم دارم مثل تو گریه میکنم... به خدای آسمونامون گلایه میکنم... گریه کن واسه شبایی که بدون هم بودیم... تنهایی،برای سنگینی غصه کم بودیم... گریه کن،سبک میشی،روزای خوب یادت میاد... گر چه تو تقویمامون این روزا زیاد... گریه کن برای قولی که بهش عمل نشد... واسه مشکلاتی که،بودش و هست و حل نشد... گریه کن واسه همه،واسه خودت،برای من... توی بارونی ترین ثانیه حرفاتو بزن... گریه کن تا آیینه بشه،باز اون چشای روشنت... واسه موندن لازمه،فدای گریه کردنت.
[ یکشنبه 89/6/28 ] [ 5:20 عصر ] [ رضا تنها ]
این مقاله رو بیشتر واسه خودم گذاشتم که بخونم... شما هم بخونید ... بد نیست. آیا آن قـدر ولخـرجی کرده اید که به همه مقروض شده اید؟ خوب نگران نباشیـد، شـما تـنها فـردی نیـستید کـه در یک چنین شرایطی قرار گرفته است. زندگی مدرن به گونـه ای است که خواه نا خواه ما را به سمت خرج کردن میکشاند. بـه هر حال اگر می خواهید کلیه ی بدهی هایتان را صـاف کرده و بـه آرامش ذهنـی دسـت پیـدا کنـید، بـاید به صورت ریشـه ای بـا این مشکل برخورد کرده و جلوی ولخرجیـهای بیهوده ی خود را بگیرید. در این مقاله چند تکنیک به شما آموزش داده می شود که به واسطه ی آنها می توانید مانع از زیاده روی در خرج کردن پولهایتان شوید. 1)متوجه باشید که چه مقدار پول خرج می کنید افراد بسیاری که به خرج کردن معتاد شده اند، دیگر متوجه نیستند که چه مقدار پول خرج می کنند. ابتدا باید دقت کنید که هر آیتمی که قصد خرید آن را دارید چه قیمتی دارد و برای خرید هر یک از آنها باید چه مبلغی را پرداخت کنید، این امر می تواند به شما کمک کند که حساب پول هایتان را داشته باید و ببینید آیا واقعاً به تمام چیزهایی که می خواهید بخرید، احتیاج دارید یا خیر. به عنوان مثال یک شب که بیرون می روید، ببینید چقدر خرج می کنید. گاهی اوقات افراد آنقدر پول نوشیدنی و غذای دوستان خود را حساب می کنند که اصلاً متوجه نمی شوند جیبشان خالی شده. این افراد زمانیکه به خانه بر می گردند احساس می کنند که باید مقداری از اسکناس هایشان را گم کرده باشند، غافل از اینکه تمام آنها را خرج دوستانشان کرده اند. شاید چیز گرانی هم نخریده باشند و فقط هزینه ی چای، قهوه، و بستنی و ... بچه ها را حساب کرده باشند؛ اگر با دقت بیشتری به این نوع خرج کردن های خود نگاه کنید، می بینید که اصلاً نیازی به خرید هیچ یک از آنها نبوده است. 2) تصمیمات آنی برای خرج کردن نگیرید اگر شما جزء افرادی هستید که به طور آنی تصمیم می گیرند تا اجناس گرانقیمتی را خریداری کنند، باید بر روی این خصوصیت اخلاقی خود تجدید نظر کنید. اگر چیزی را می بینید که واقعاً خوشتان می آید و می خواهید آن را همان لحظه بخرید، یک لحظه صبر کنید، حداقل یک روز به خودتان وقت بدهید تا بیشتر روی خرید آن فکر کنید، شاید به این نتیجه رسیدید که اصلاً به آن نیازی ندارید. اگر هم به آن احتیاج داشته باشید بر می گردید و آن را تهیه می کنید. با انجام این کار فرصت پیدا می کنید تا اجناس مشابهی که از کیفیت بالاتری برخوردار هستند را نیز پیدا کنید. 3) به مکان هایی که به راحتی می توان پول خرج کرد نروید اگر ما وقت زیادی را در مکان های خاصی صرف کنیم، خود به خود به سمت پول خرج کردن کشیده می شویم. این نوع پول خرج کردن ها صرفاً احساسی هستند. بنابراین باید سعی کنید تا آنجایی که می توانید اطراف مغازه های مورد علاقه تان پرسه نزنید. به پارک و یا جایی بروید که وسوسه پول خرج کردن به پایین ترین میزان خود برسد. 4) در زمان خرید اهداف خود را معین کنید پیش از اینکه به قصد خرید خانه را ترک کنید، لیستی از تمام چیزهایی که به آن احتیاج دارید تهیه کنید. این کار بیانگر آن است که شما تنها چیزهایی را می خرید که به آن احتیاج دارید و اجناس را تنها به این خاطر که "خوشم آمد" نمی خرید. هیچ گاه بدون تعیین اهداف خرید، پا به بازارهای خرید نگذارید. 5) مایحتاج خود را اولویت بندی کنید پیش از اینکه جنسی را بخرید، ببینید ارزش آن چقدر است و تا چه حد به آن احتیاج دارید. اگر این کار را واقع بینانه انجام دهید، آنوقت متوجه می شوید که از هر ?? آیتمی که یادداشت کرده اید، تنها به ? مورد آن نیاز داشتید. اگر برای این کار یک روز به خودتان مهلت بدهید، آنوقت زمانی که برای خرید بیرون می روید، تنها چیزهایی را تهیه می کنید که واقعاً به آن نیاز دارید. 6) از روی عادت پول خرج نکنید در اکثر موارد بیشتر ولخرجی های روزانه ما تنها از روی عادت شکل می گیرند. در بسیاری از مواقع این مخارج روزانه غیر ضروری به نظر می رسند. به عنوان مثال اگر هر روز صبح در مسیر خود به محل کار یک فنجان قهوه می خرید، چرا این پول را برای خرید یک قهوه ساز پس انداز نمی کنید؟ و یا اگر هر روز ? -? هزار تومان صرف نهار می کنید، به آن معنا نیست که مجبور هستید تا آخر عمر این کار را انجام دهید. از خانه نهار ببرید. کلیه آداب خرج کردن خود را مجدداً ارزیابی کرده و ببینید که آیا انجام آنها ضروری است یا خیر؛ 7) برای خود محدودیت های مالی محکم تعیین کنید اگر واقعاً نمی توانید جلوی ولخرجی های بی مورد خود را بگیرید، بهتر است به صورت هفته ای، میزان محدودی پول به خودتان بدهید. این پول باید نقد باشد، چراکه کنترل و رسیدگی به آن راحت تر است. اگر یاد بگیرید که با ماهی ??? هزارتومان مخارج روزمره خود را بگذارانید، برای پول هایتان ارزش بیشتری قائل می شوید و آداب صرفه جویی را به خوبی یاد می گیرید. [ پنج شنبه 89/6/18 ] [ 9:2 صبح ] [ رضا تنها ]
یادتان باشد اگر مُردم عزاداری کنید [ سه شنبه 89/6/16 ] [ 8:34 صبح ] [ رضا تنها ]
بنده باز هم تکرار میکنم، آقای احمدینژاد فردی لجباز، قد و ضد روحانیت است. لجبازی و قدی هم از صفات شیطان است. برخی میگویند سخنان احمدینژاد تأثیر پذیرفته از مشایی است، اما بنده مخالف این حرف هستم و معتقدم اصلا چنین نیست بلکه حرفهایی که احمدینژاد میزند کاملا مال خود اوست و به آن اعتقاد دارد.
آفتاب: حاج سعید حدادیان پس از پایان مراسم مسجد ارک، هنگام خروج از مسجد با پرسشهای دو جوانمذهبی و حامی دولت مواجه شد. پرسشهای این دو جوان در مورد موضعگیریهای گذشته این مداح سرشناس بر علیه احمدینژاد بود.
به گزارش شیعهآنلاین، حاج سعید حدادیان نیز در پاسخ به برخی از این پرسشها گفت: بنده باز هم تکرار میکنم، آقای احمدینژاد فردی لجباز، قد و ضد روحانیت است. لجبازی و قدی هم از صفات شیطان است. برخی میگویند سخنان احمدینژاد تأثیر پذیرفته از مشایی است، اما بنده مخالف این حرف هستم و معتقدم اصلا چنین نیست بلکه حرفهایی که احمدینژاد میزند کاملا مال خود اوست و به آن اعتقاد دارد. سعید حدادیان که بیش از 25 نفر اطرافش حلقه زده بودند و حرفهایش را گوش میکردند، در ادامه پس از اینکه با مخالفت شدید این دو جوان مواجه شد، افزود: بنده مانند شما جیرهخور این دولت نیستم که بخواهم چشم و گوش بسته از آن حمایت کنم. من از همان اول هم به آقای احمدینژاد گفتم هر وقت اشتباه کنی متذکر خواهم شد. این مداح همچنین گفت: آقای احمدینژاد ابتدا که روی کار آمد وقتی از او پرسیدیم "کدام عالم حامی شماست؟" گفت "آیات مصباحیزدی، خوشوقت و مظاهری". اکنون بنده از او سوال میکنم "کدام یک از این 3 نفر یا بهتر است بگویم کدام عالم یا مرجع تقلیدی از آقای شما حمایت میکند؟!". حاج سعید حدادیان در ادامه در پاسخ به پرسش یکی از این دو جوان که گفت "آیا قبول ندارید که دولت آقای احمدینژاد" حزباللهیترین دولت از اول انقلاب اسلامی تاکنون بوده"، گفت: آقای احمدینژاد دیگر جزو حزباللهیها نیست. نه بنده و نه حاج منصور [ارضی] و دیگران دیگر آقای احمدینژاد را قبول نداریم. ما و دیگر حزباللهیها نمیتوانیم به خاطر آقای احمدینژاد مقابل مراجع تقلید عظام و ائمه جماعتها و غیره بایستیم. قضاوت موضوع با شما
[ پنج شنبه 89/6/4 ] [ 11:30 صبح ] [ رضا تنها ]
داستان ایرانی ها در بهشت و جهنم
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا، این چه وضعیه؟ ما یک عده ایرونی توی بهشت داریم که فکر میکنن اومدن خونه باباشون! به جای ردای سفید، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! بجای پابرهنه راه رفتن کفش نایک و آدیداس درخواست میکنن. هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن، میگن بدون "بنز" یا "ب ام و" یا "تویوتا لکسوز" جائی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و پسته و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های تقدس بالای سرشون رو به بقیه میفروشن. چند تاشون کوپن جعلی بهشت درست کردن و به ساکنین بخت برگشته جهنم میفروشن. چندتاشون دلالی باز کردن و معاملات املاک شمال بهشت میکنن. یک سری شون حوری های بهشت را با تهدید آوردن خونه شون و اونارو "سرکار" گذاشتن و شیتیلی میگیرن. بقیه حوری ها هم مرتب میگن ما رو از لیست جیره ایرانیها بردار که پدرمونو درآوردن، اونقدر به ما برنج دادن که چاق شدیم و از ریخت افتادیم. چون اونقدر آرایش کردن و اسپری مو و ماسک و موس و . . . به سرشون زدن که هاله تقدسشون اتصالی کرده و فیوزش سوخته در ضمن خانمهای ایرونی از غلمانها مهریه و نفقه میخوان. بعضی از اونها هم رفتن تو کار آرایش بقیه و کاسبی راه انداختن: موهاشون رو هزار و یک رنگ میکنن، تتو میکنن، ناخن میکارن و از این جور قرتی بازیها و دوباره مردن. چند پزشک ایرونی هم بند کردن به حوری ها که [ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 12:49 عصر ] [ رضا تنها ]
ادامه داستان ایرانی ها در بهشت و جهنم الا و بلا بیایید دماغاتونو عمل کنیم، گونه بکاریم، ساکشن کنیم و از این کلک ها . . . آفریده های من هستند و بهشت به همه انسان ها تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نیست! برو یک زنگی به شیطون بزن تا بفهمی دردسر واقعی یعنی چی!!! تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بخش ایرانیان بفرمایید؟ این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! میخوام خودمو بازنشست کنم. شب و روز برام نگذاشتن! تا صورتم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! که جاش کولر گازی نصب کنن... و براش تبلیغ میکنن و این شدیدا ممنوعه. بلیت جعلی یکطرفه بهشت هم میفروشن. برای جهنمی ها تقاضای تجدید نظر بدن. که اونا افتادن تو جهنم. دارن امضا جمع میکنن که پل باید پهن تر بشه. چند هزار تاشون هم هر روز زنگ میزنن به118 جهنم و تلفن و آدرس سفارتهای کانادا و آمریکا رو میپرسن چون میخوان مهاجرت کنن. چند تا ایرونی دارن کوپون جعلی کولر گازی و یخچال میفروشن... برم یه چماقی بچرخونم. [ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 12:41 عصر ] [ رضا تنها ]
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.! در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است. اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی داییمختار با پدر خانومش حرفش بشود دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست.. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری میکند. [ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 12:11 عصر ] [ رضا تنها ]
|
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |