ترانه ی زندگیم (Loyal) | ||
امروز روز دادگاه بود و منصور می تونست از همسرش جدا بشه. منصور با خودش زمزمه کرد چه دنیای عجیبی دنیای ما. یک روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمی شناختم وامروز به خاطر طلاقش خوشحالم. ژاله و منصور 8 سال دوران کودکی رو با هم سپری کرده بودند.انها همسایه دیوار به دیوار یگدیگر بودند ولی به خاطر ورشکسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت تا بدهی هاشو بده بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون. بعد از رفتن انها منصور چند ماه افسرده شد. منصور بهترین همبازی خودشو از دست داده بود. 7 سال از اون روز گذشت منصور وارد دانشگاه حقوق شد. دو سه روز بود که برف سنگینی داشت می بارید منصور کنار پنچره دانشگاه ایستا ده بود و به دانشجویانی که زیر برف تند تند به طرف در ورودی دانشگاه می آمدند نگاه می کرد. منصور در حالی که داشت به بیرون نگاه می کرد یک آن خشکش زد ژاله داشت وارد دانشگاه می شد...
فردا روز تولدش بود...
[ چهارشنبه 90/12/3 ] [ 12:50 عصر ] [ رضا تنها ]
احساس میکنم خوشبخت ترین مرد دنیام خداجونم بابت همه ی نعمتهایی که بهم دادی سپاسگذارم دوســـــــــت دارم [ یکشنبه 90/11/23 ] [ 6:2 عصر ] [ رضا تنها ]
فکرم همهجا هست، ولی پیش خدا نیست
از شدت اخلاص من عالَم شده حیران
[ دوشنبه 90/10/19 ] [ 7:3 عصر ] [ رضا تنها ]
شمع ها بهم نشون میدن چجوری عاشقت شدم سوختم روی کیک نگات، اما تموم شدم خودم تولدم مبارکه، امشب تولد منه توی اتاق شیشه ای هیچکسی دست نمیزنه یه میز و دوتا صندلی، یکطرفش فقط پره یک کیک تنها که کسی، یک تیکه اش هم نمیخوره یه کادوی خالی فقط، هدیه ی امشب منه یه قلب تنها که برای دیدن تو میزنه کاش میدونستی امشبه، تولد این دیوونه یا حتی یادتم نبود فقط میومدی خونه فضای بی رنگ چشام، منتظر رنگ توئه بعد 4سال انتظار، خسته و دلتنگ توئه از دوتا شمع روی کیک فقط یه دونه روشنه اون که نمیسوزه توئی، این که میسوزه منه نه هدیه میخوام و نه گل، هدیه خودت، گلی خودت فقط یه بار بهم بگو، مبارکه تولدت هر شب به دنیا میام و تولد خودم میرم کادوی خیس اشکمو، خودم به گونه هام میدم هرشب به دنیا میام و خودم تولد میگیرم لحظه به لحظه مثل شمع میسوزم و آخر میمیرم *** هدیه خودم، گل از خودم، مبارکه تولدم [ دوشنبه 90/10/12 ] [ 9:16 صبح ] [ رضا تنها ]
او "مـــــــــرد" است دستــــانش از تو زِبرتر و پهن تر است ... صورتش ته ریشى دارد ... قلبش به وسعـــتِ دریــــا ... ... [ یکشنبه 90/9/20 ] [ 8:27 صبح ] [ رضا تنها ]
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی است ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایی است مرا در اوج می خواهی تماشا کن تماشا کن دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما ... همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها فقط اسمی به جا مانده از آن چه بودم و هستم دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم گره افتاده در کارم ، به خود کرده گرفتارم به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم رفیقان یک به یک رفتند ، مرا با خود رها کردند همه خود درد من بودند ، گمان کردم که همدردند شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند به سوی اوج ویرانی پل پرواز من بودند [ یکشنبه 90/8/29 ] [ 10:2 صبح ] [ رضا تنها ]
یک داستان غم انگیز از یک دانشجوی مهندسی. یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد. اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. ... بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه
روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت "اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!! نتیجه اخلاقی این ماجرا. . .
. . . . . . . .
پسرهای مهندسی هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.!!! [ چهارشنبه 90/8/25 ] [ 9:19 صبح ] [ رضا تنها ]
کلاغ پـــــــــــــــــــــــــر گنجشک پـــــــــر ملت پـــــــــر یارانه پـــــ...ــــر امنیت پـــــــــر آزادی پـــــــــر تفریح پـــــــــر وی پی ان پـــــــــر آرامش پـــــــــر زندگی پـــــــــر عشق پـــــــــر
اختلاس.... که پر نداره باباش خبر نداره... [ یکشنبه 90/8/15 ] [ 10:11 صبح ] [ رضا تنها ]
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی نوشت: یکی از تازهترین استفتائات از آیتالله مکارم شیرازی سوال خانمی است که نظر آیتالله مکارم شیرازی را را نسبت به شروط مورد علاقه او برای عقد ازدواج جویا شده است. [ شنبه 90/8/14 ] [ 5:26 عصر ] [ رضا تنها ]
سلام . تقدیم به تو : دوستم میگه امروز چندمه ؟ میگم یکم ، میگه یکم آبان ؟ پـَـ نـَـ پـَـ امروز یکم فروردینه ، عیدت مبارک عمو جان بیا یه بوس بده *************************** سر سفره عقد ، حاج آقا: عروس خانم برای مرتبه سوم میپرسم ، وکیلم ؟ عروس: پـَـ نـَـ پـَـ با منصور قرار دارم میخوام برم *************************** بیرون دفتر فرماندم واستادم .دفترچه مرخصی تو دستم. امده بیرون میگه مرخصی میخوای؟گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ دلم تنگ شده بود امدم یه سر ببینمتو برم آسایشگاه *************************** همسایمون عروسی داشتن .دوستم خونمون بود هی سروصداشون میومد.دوستم گفت عروسیه؟ پـَـ نـَـ پـَـ همسایمون سرخ پوسته مراسم خاص خودشونه... *************************** رفیقم اومده خونمون! وضو گرفته میخواد نماز بخونه!می پرسه قبله کدوم طرفه؟! میگم:میخوای نماز بخونی؟! میگه: پـَـ نـَـ پـَـ میخوام دیش ماهوارتو تنظیم کنم!!! *************************** پشت در اتاق عمل وایستادم منتظر دکترم که برم برای زایمان... پرستاره اومده نگام میکنه میگه زاءو شمایی؟... میگم پـَـ نـَـ پـَـ خواهرمه.. ترسیده منو فرستاده جاش!!!!... *************************** تو اتوبوس از رو صندلی پا شدم جامو بدم یه پیرمرده میگه پا شدی من بشینم؟ پـَـ نـَـ پـَـ پا شدم با میله های اتوبوس استریپ تیز برقصم شما مسافرا تا مقصد حال کنین. *************************** تو اتاق نمونه گیری آزمایشگاه به مریضه میگم : سابقه بیماری خاصی داری ، میگه : واسه صحت جوابای آزمایشم میپرسی؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ خواستم بدونم اگه واقعا مریضی سر نماز دعات کنم خدا شفات بده!!!!!!!!! *************************** ساعت 8 صبح کلاس داریم .منم خمیازه میکشم و دهنم یه متر باز میشه . استاد میگه چیه خوابت میاد؟ پـَـ نـَـ پـَـ میخوام بخورمت *************************** تو ایستگاه متروی آزادی یکی ازم پرسید اینجا آخرشه؟ منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ نیم ساعت برای ناهار و نماز نگه داشته بعد دوباره راه میوفته *************************** مراسم تدفین بابا بزرگم بود یارو اومده میگه پدر بزرگتو دارین خاک میکنین؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ بذرشو داریم میکاریم اب بدیم سبز کنه بعد یه بابا بزرگه دیگه در بیاد *************************** سره کلاس دستمو بردم بالا سوال کنم.استاده میپرسه سوال داری؟؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم بینم کولر باد میده یا نه که خداروشکر حل شد!! *************************** تو توالت بودم و تو حال خودم.. یک هو یکی محکم زد به در …. گفتم بله .. دیدم داداشمه میگه اه تو اونجایی !!! گفتم پـَـ نـَـ پـَـ این صدای منشی توالته .. لطفا بعد از شنیدن بوق بفرمایین داخل. *************************** وسط جاده خلخال زنجان پنچری ماشینمو می گرفتم یه آقاه رسید گفت پنچر شدی؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ لاستیکم گرمش شد در آوردم هوا بخوره!!!!! *************************** نشستیم داریم "سقوط آزاد" میبینیم ، داداشم میگه این دریا ئه واقعا کیشه؟؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ دارن اسکلمون میکنن ... شهرک سینمایی رو آب کردن *************************** گزارشگر فوتبال میگه محمد قاضی یه بازیکن دو پاست. پـَـ نـَـ پـَـ ما فکر کردیم چهار پاست، تازه شاخ هم میزنه! *************************** دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند. گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند. پـَـ نـَـ پـَـ کچلی را بگرفتندوسرش شانه زدند!!! *************************** اومدم یه سوسکو تو آشپزخونه بکشم ... رفیقم می گه : می خوای بکشیش ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ می خوام باهاش وارده مذاکره بشم اجاره خونه رو شریکی بدیم *************************** من : سلام علی خوبی ؟ علی : سلام ،شما ؟ من : آرمینم . علی : اٍ آرمین تویی ؟ من : پـَـ نـَـ پـَـ راهنمای 473 ، بفـــرمائید! . *************************** بچه رو از بیمارستان آوردیم خونه بعد خوابوندیمش. فک و فامیل اومدن عیادت. یکی میگه ای جان بچه خوابه؟ پـَـ نـَـ پـَـ گذاشتیم شارژ بشه آخه گفتن اولش که میخواین شارژ کنین چند ساعت خاموشش کنین!!! *************************** رفتم سوپر مارکت میگم اقا ببخشید یه لامپ100محبت کنین. اورده تست کرده میگه میبری؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ همین جا میخورم!!!! *************************** دیروز یه حلزون پیدا کردم به دادشم نشون دادم میگم ببین چه خشکله.میگه اینو از تو باغچه پیدا کردی؟ پـَـ نـَـ پـَـ این حلرزون گوشمه.جاش تنگ بود اون تو آوردمشون بیرون یه نفسی تازه کنه *************************** بابام دستشوییه ... دارم درو محکم میکوبم ... اومده بیرون میگه چیه ؟ . . . داری ؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ شما مقابل دوربین نقطه جوش پی ام اسی هستید ...متاسفانه جایزه مارو از دست دادید *************************** با کلی تلاش و زحمت و بدبختی دنبال اتوبوسه میدویدم و دستام رو مثه میمون اینور اونور میکردم که بلاخره پشت چراغ قرمز وایساد. اومدم دم در نفس زنون میگم آقا درو میزنی؟ میگه می خوای سوار شی؟ پـَـ نـَـ پـَـ می خوام پیاده شم این مدت هم خیلی زحمتتون دادم. [ سه شنبه 90/8/10 ] [ 6:18 عصر ] [ رضا تنها ]
|
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |