ترانه ی زندگیم (Loyal) | ||
مهربانم، ای خوب ! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو، تک و تنها به تو می اندیشد و کمی، دلش از دوری تو دلگیر است.... مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ، به رهت دوخته بر در مانده و شب و روز دعایش اینست؛ زیر این سقف بلند، هر کجایی هستی، به سلامت باشی و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد.. مهربانم، ای خوب! یک نفر هست که با تو تک و تنها، با تو پر اندیشه و شعر است و شعور! پر احساس و خیال است و سرور! مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که دنیایش را، همه هستی و رؤیایش را، به شکوفایی احساس تو، پیوند زده و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد.... ،… [ شنبه 87/6/16 ] [ 12:20 صبح ] [ رضا تنها ]
گاهی که دلم به اندازه تمام غروبها می گیرد
چشمهایم را فراموش میکنم اما دریغ که گریه دستانم نیز مرا به تو نمی رساند من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند با این همه... نازنین ....... این تمام واقعیت نیست
از دل هر کوه کوره راهی میگذرد و هر اقیانوس به ساحلی می رسد و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد از چهار فصل دست کم یکی بهار است من هنوز تو را دارم.... من هنوز تو را دارم.... [ شنبه 87/6/16 ] [ 12:17 صبح ] [ رضا تنها ]
اینم همون مطنی که بهت گفته بودم: برای رسیدن به قله آرزوهات می تونی پاهات رو بذاری رو کمر خمیده من و بالا بری اما.... اما فقط یه خواهش: توی این راه باید از قلوه سنگها بچسبی و بالا بری حواست باشه که پاهاتو رو کدوم سنگ میذاری چون ممکنه یه دفعه زیر پاهات رو خالی کنه .... همچنین در راه رسیدن به نوک قله طناب هایی به سمتت میاد که تو از اونا بچسبی و بالا بری اما باید مراقب باشی ، چون هر طنابی تورو بالا نمی بره خیلی از اونا پوسیده شده. بعضی از اونا هم ممکنه محکم باشه اما اونیکه این طناب رو واست فرستاده ممکنه واسه هوس خودش و نابودی تو فرستاده باشه.... اما ممکنه تا 1 متری قله نزدیک بشی بعد یه دست به طرفت دراز بشه تا تورو بالا بکشه بازم به اون دست زیاد اعتماد نکن چون ممکنه دستش مصنوعی باشه و تو با گرفتن اون دست به پایین پرتاب بشی ... پس ازت ملتمسانه می خوام واسه رسیدن به نوک قله آرزوهات بهترین راه ، بهترین طناب ، و بهترین دستها رو انتخاب کنی.... .خوشبختی هیچوقت نوک قله نیست.
[ چهارشنبه 87/6/13 ] [ 3:59 عصر ] [ رضا تنها ]
صدفی به صدف دیگر گفت : درد زیادی در درونم احساس می کنم .دردی سنگین که مرا عذاب می دهد . صدف دیگر با غرور گفت : ستایش خدای اسمان و زمین را که من هیچ دردی را در خود ندارم خوب هستم و سلامت . در همان لحظه خرچنگی از انجا عبور می کرد و صحبت انها را شنید رو کرد به صدف از خود راضی و گفت : بله تو کاملا خوب و سلامتی " اما دردی که همسایه ات را می ازارد مرواریدی بی نهایت زیباست که تو از ان بی بهره ای [ جمعه 87/5/18 ] [ 1:33 عصر ] [ رضا تنها ]
کودکی، دخترکی موقع خواب سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید: زندگی چیست پدر؟ پدرش از سر بی میلی گفت: زندگی یعنی عشق، دخترک با دل پر شوری گفت : عشق را معنی کن! پدرش داد جواب: بوسه گرم تو بر گونه من دخترک خنده بر آورد ز شوق گونه های پدرش را بوسید زان سپس گفت: پدر، عشق اگر بوسه بود بوسه هایم همه تقدم تو باد. [ پنج شنبه 87/5/10 ] [ 1:8 صبح ] [ رضا تنها ]
[ پنج شنبه 87/5/10 ] [ 1:2 صبح ] [ رضا تنها ]
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره و در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم ....از عشق تو.....از داشتن تو... اشک شوق ریزم منتظر لحظه ای مقدس که تو را در آغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام وجود قلبم وعشقم را به تو هدیه کنم آری من تورا دوست دارم وعاشقانه تو را می ستایم. [ پنج شنبه 87/5/3 ] [ 7:12 صبح ] [ رضا تنها ]
باور کن اگه بخواهی اینا را از ته دل میگم اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم [ دوشنبه 87/4/31 ] [ 4:39 عصر ] [ رضا تنها ]
[ دوشنبه 87/4/17 ] [ 1:54 صبح ] [ رضا تنها ]
چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده چرا که دیروز ما وقت نکردیم از او تشکر کنیم . چون امروز اطاعتش نکردیم . چرا که امروز قادر به درکش نبودیم . چون ما در قلبهای خود را بسته ایم . چون فراموشش کردیم . [ پنج شنبه 87/4/13 ] [ 1:11 عصر ] [ رضا تنها ]
|
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |